از من بخواه که ادامه بدهم
حس میکنم جون ندارم. بی حوصله ام. خستم. خوب خوابیدم ولی خوابم میاد. ارائه دارم این هفته. برام مهمه. هنوز هیچی آماده نکردم. شنبه یکشنبه دوشنبه و تمام. ماسک موی مورینگا داره بهم نگاه میکنه. و کتری صورتیم. و باتل مایع لباسشویی اکتیو. خستم.
از نوشتن توی نوت گوشی بدم میاد. نوشتن توی سیو مسیج تلگرام بیشتر کیف میده. نیاز دارم قرآن گوش بدم. صدای عبدالباسط پخش میشه. انگار مرده ام. و برای شادی روحم نیاز دارم این صدا رو گوش بدم. بعدش به زندگی جدیدی وارد میشم؟ خوبم. چی شده؟ هیچی. خستم و بی جون. صبح برای اینکه خیلی به خودم خدمت کنم یه سوپ آماده رو، آماده کردم و خوردم. البته اینکه دیدم تاریخش هم داره میره بی تاثیر بر تقبل این زحمت نبود.
خاک بر سر حمار درون. چرا کتاب نمیخونم. چرا کم مینویسم؟ چرا فیلم نمیبینم؟ چرا دیروز کوه نرفتم؟ به نظر میاد فقط ۵ کیلوی دیگه اضافه وزن دارم. و این شاید جز معدود چیزاییه که این روزا واقعا خوشحالم میکنه. خداروشکر. البته خب هنوز پنج کیلو مونده و معمولا همین گام های آخرن که سخت تر به نظر میان. خدا کمک کنه.
کسی توی اتاق نیست. پرده ی تختم رو میندازم. حوصله نور ندارم ولی بعد سردرد میشم و دوباره پرده رو میکشم. حوصله ندارم به میم جان زنگ بزنم. ولی خودش زنگ میزنه.
حیف که وبلاگ بیان رو پاک کردم. دلم خواست نوشته های بهنام رو بخونم، و حتی شهاب. شهاب که تو بندر شهید رجایی کار نمیکرد؟ فکر کنم عسلویه بود. لباس مشکیم تنمه. باید برم دوش بگیرم و لباس روشن بپوشم. شاید اونم روی احوالاتم موثر باشه.
شاید لازمه یکم بیهودگی کنم که به زندگی برگردم. جالبه گمون میکنم منم میتونستم یک دیالکتیکی باشم. برام مهم نیست که اونا میجنگد. واقعا هیچ ربطی به من نداره.
جهنم.
یادم میاد یوگی یه سری فایل کتاب برام فرستاده بود. راستی حال یوگی چطوره؟ قطعا مثل همیشه عالی. هیچ آدمی ندیدم اندازه اون با زندگی کیف کنه و حالش خوب باشه. چیزی شبیه زوربا. زوربای دیوانه و افسار گسیخته که البته بخشی از ارباب(راوی کتاب) رو هم درون خودش داشت.
دلم میخواد انقد بنویسم که جون بهم برگرده. جالبه یکم از اون مردگی خارج شدم.
لوییجی برام یه کالیمبا خریده. منم بخشی از هزینه کتاب فلسفه کاپلستونش رو تقبل کردم.
خوابم یا بیدار؟
نیاز به هیجان دارم. به سیگار. به آش. به هدیه. به اینکه به چشم ها نگاه کنم. به اینکه تکون بخورم. به بستنی. به اینکه تجریش تا راه آهن رو پیاده روی کنم. آیا همراهی هست؟ خیر!