۲۸ روز
رفتم کارورزی، شیرینی گرفتم برای همکاران!، یک رهگذر حین عبور از خط عابر با لبخند بهم گفت: مبااارکه، مبارکهه.. مبارک شدم، دیدار کوتاه با توت، حیف از دلخوری ها، دیر رسیدم به سلف بازم غذام پرید. یه سیب ته کیفم پیدا کردم و قد ارشمیدس خوش حال شدم. و شکر برای مصاحبتهای روشن در هر مکان و زمانی.
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۳ ساعت 23:37 توسط 𝒫𝒶𝓀𝓊
|